معرفی کوتاه کمیل بن زیاد
کمیل بن زیاد نخعی یمانی از یاران امام علی و امام حسن (علیهما السلام) است. رجالشناسان او را به صفات «شجاع، زاهد و عابد» ستودهاند. وی از بزرگان تابعین و یکی از هشت عابد و زاهد معروف کوفه در زمان خود بود.از عبرتهای تاریخ این است که برادر او حارث بن زیاد شخصی آلوده و از یاران عبیدالله بود، کسی است که طفلان مسلم را برای گرفتن جایزه، به شهادت رساند
مدافع ولایت حضرت علی (ع)
کمیل از یاران خاصّ امام علی (علیه السلام) است که در تمام مراحل زندگی، از ولایت آن حضرت دفاع کرد.
جریان مقدس نما
کمیل برخی از شبها همراه امام علی (علیه السلام) در مسجد کوفه به عبادت میپرداخت. شبی امام علی (علیه السلام) و کمیل پس از انجام عبادت از مسجد به طرف منزل حرکت کردند، در مسیر راه از منزلی، صدای حزینی به گوش رسید که کسی آیه (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ…) را با صوتی بسیار حزین و جانسوز میخواند، کمیل از این حالت متأثر شد و در ذهن از او تعریف کرد. بدون آنکه سخنی به زبان آورد، مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه درون او شد و فرمود: «از زمزمه این مرد تعجب نکن، او اهل آتش است. خبرش را در آینده به تو خواهم داد.»
کمیل از حرف امام متعجب شد. مدت زمانی گذشت تا اینکه جنگ نهروان پیش آمد و همانطور که امام خبر داده بود، عده زیادی از خوارج کشته شدند. پس از جنگ، امام علی (علیه السلام) در حالی که شمشیری به دست داشت، که از آن خون میچکید، از میان سرهای بریده خوارج میگذشت; نزد کمیل آمد و شمشیرش را روی سر بریدهای گذاشت و فرمود: یا کمیل! (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ…)، کمیل فهمید که این شخص همان شخصی است که آن شب با سوز و گداز به راز و نیاز مشغول بود، در این لحظه خود را روی پاهای امام انداخت و استغفار کرد.
کمیل از یاران خاصّ امام علی (علیه السلام) است که در تمام مراحل زندگی، از ولایت آن حضرت دفاع کرد، هنگامی که اعتراضات مردم کوفه به والی آن دیار و عملکرد عثمان زیاد شد، کمیل و عمرو بن زراره فرزند قیس نخعی جزو اولین کسانی بودند که پیشنهاد خلع عثمان و خلافت امام علی (علیه السلام) را مطرح کردند.
فرماندار هِیت
در سال ۳۹هـ. ق. کمیل بن زیاد از طرف امیرالمؤمین (علیه السلام) به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. پس از مدتی خبر به وی رسید که یاران معاویه به فرماندهی «سفیان بن عوف» قصد یورش به هیت را دارند، به خیال اینکه آنها در «قرقیسا» هستند، بدون اجازه امام علی (علیه السلام) ۵۰ نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. سپاهیان معاویه از فرصت استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علی (علیه السلام) نامهای به کمیل بن زیاد نوشت و او را سرزنش کرد.
«پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار، و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردنِ مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشهای باطل است. تو در آنجا پلی شدهای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتی داری که در کنار تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را میتوانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را میتوانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت میکنی، و نه امام خود را راضی نگه میداری.»
کمیل از اینکه اسباب ناراحتی امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج میبرد و دنبال فرصتی میگشت که ضعفش را جبران کند تا اینکه «شیب بن عامر ازدی» کارگزار امام در «نصیبین» نامهای به کمیل نوشت که «عبدالرحمان بن غیاث» از طرف معاویه برای غارت سرزمین تحت فرمان امیرالمؤمنین، به طرف ما میآید، نمیدانم قصد هیت دارد یا نصیبین. کمیل تصمیم گرفت جلوی مهاجمان را بگیرد، او ۶۰۰ نفر پیاده نظام، برای حفاظت از شهر گمارد و همراه ۴۰۰ سواره نظام به جنگ مهاجمان رفت و توانست آنها را شکستی سخت دهد. او سپس پیروزمندانه به هیت بازگشت و طی نامهای خبر پیروزی قاطع خود را برای امام نوشت. امام علی (علیه السلام) در جواب نوشت: «اما بعد، حمد و ستایش از آن خدایی است که هرگونه بخواهد عمل میکند. پیروزی را بر هرکس که بخواهد نازل میکند. پس پروردگارمان نیکو مولا و سروری است. همانا تو برای مسلمانان خوب عمل کردی و امامت را حمایت کردی در گذشته، حسن ظن من نسبت به تو این گونه بود، پس تو و گروهی که همراهت برای جنگ دشمن رفتند، بهترین پاداش را دارید. پاداش صبر کنندگان مجاهد را. پس از این دقت کن به جنگ نرو و بعد از این گامی به سوی نبرد بر ندار تا اینکه از من درباره آن اجازه گرفته باشی، خدا ما و تو را از حمایتِ ستمگران حفظ کند. او غالب و پیروز و حکیم است. سلام خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد.»
دوستی و نزدیکی کمیل با حضرت علی (ع)
گفتگوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با کمیل درنهج البلاغه، از یک منظر، نزدیکی و دوستیِ آن حضرت را با کمیل به خوبی نشان میدهد و درجۀ رازداریاش را مینمایاند؛ آن جا که خود میگوید: روزی امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست مرا گرفت و به سوی قبرستان کوفه بُرد. وقتی به صحرا رسیدیم، آه پر دردی کشید و فرمود: ای کمیل! این قلبها، ظرفهایی را مانَد که بهترینِ آنها، بزرگترین آنهاست. پس بشنو آنچه را که میگویم و به خاطر بسپار مردمان سه دستهاند: دانشمندان الهی (عالم ربّانی) آموزندۀ علمی که بر راه نجات و رهایی است(متعلّم) و احمقان فرومایه ای که در پیِ هر بانگی میدوند و با هر بادی به سویی میروند. [این گروه آخِر] اما از منظر دیگر، علی (علیه السلام) به گونه ای بسیار ظریف و طلیف ـ و در ادامۀ همین بیانات ـ درجهی شایستگی کمیل را نیز رقم میزند:
ای کمیل بن زیاد! ثروت اندوزان ، مُردگانند اگرچه به ظاهر زندهاند؛ و تنها عالِمانِ الهیاند که پایدارند تا پایانِ روزگار؛ آن گونه که تنهایشان گُم گشته (از این جهات رخت بربسته اند) اما یادشان همواره دردل ها پایدار مانده است. ای کمیل! به یقین که در این جا ـ و اشاره به سینۀ مبارک خود فرمود ـ دانش سرشاری نهفته است؛ اگر برای آن شایستگانی مییافتم که چه بسا این گونه سخن گفتن با کمیل، یعنی این که هنوز بسیار جا دارد تا او ظرف دانش را بزرگ و بزرگتر کند و آن شایستۀ علمی شود که ابوُراب میخواهد.
دعای کمیل
دعای کمیل، یادگار امام علی (علیه السلام) از دعاهای معروف و مشهور میان شیعیان است که آن را شبهای جمعه با سوز و گداز قرائت میکنند. مولای عارفان این دعا را که به دعای «حضرت خضر» نیز مشهور است، به کمیل بن زیاد نخعی آموخت. کمیل در این باره میفرماید: «با مولایم در مسجد بصره نشسته بودم، عدهای از اصحاب امام، دور او را گرفته بودند، یکی از اصحاب از امام پرسید: مراد از فرمایش خداوند که میفرماید: (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکِیم)، چیست؟ حضرت فرمود: مراد شب نیمه شعبان است. به آن کسی که جانم در دست اوست، بندهای از بندگان خدا نیست مگر اینکه آنچه از نیک و بد بر او جاری میشود در شب نیمه شعبان تا آخر سال در مثل چنین شبی برای او تقسیم میگردد و هیچ بندهای آن شب را احیا نمیدارد و دعای خضر را نمیخواند مگر اینکه دعای او مستجاب میشود.
سپس حضرت به منزل رفت، شبانگاه به خانه مولا رفتم و در را کوبیدم، فرمود:ای کمیل، تو را چه مطلبی است؟ جواب دادم:ای امیرالمؤمنین، درباره دعای خضر آمدهام. حضرت فرمود: بنشین و چون این دعا را حفظ کردی در هر شب جمعه یا در ماهی یک بار یا سالی یک بار یا در عمرت یک بار، آن را بخوان که خدا برای تو چاره میسازد و یاریات میکند و روزیات میدهد و مغفرت الهی شامل تو میشود.ای کمیل، طول مدت رفاقت تو با ما واجب شد که خواهش تو را انجام دهیم. سپس فرمود بنویس: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء..
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=154644